طوبي و حضرت فاطمه (س)
در مورد تولد حضرت فاطمه (س) و کيفيت پيش از آن و همچنين زندگي و ازدواج آن حضرت در ارتباط با «شجرة طوبي» احاديثي آمده که به طور گزينشي به چند مورد از آنها اشاره ميکنيم تا پردهاي ديگر از حقيقت طوبي و نقش طوبي در تولّد آن بانو، براي ما برداشته شود.پيشتر بيان گرديد که پيامبر ماجراي ورود به بهشت و خوردن ميوة درخت طوبي و تبديل آن به نطفه صدّيقه کبري را براي عايشه و (زنان ديگر خويش) بيان کرد.
در آخر حديث آمده: «فَکُلَّما اِشتَقتُ الي الجَنَّةِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجدتُ رائحةَ شجرةِ طوبي مِنها، هِي حوراءُ انسيةُ» (استرآبادي، 1409ق، ص240/ مجلسي، 1404ق، ج43، ص5، حديث4 و 5)؛ پس هر گاه که مشتاق بهشت ميشوم او را ميبوسم و بوي درخت طوبي را استشمام ميکنم. او [حضرت فاطمه (س) ] فرشتهاي با ظاهر انساني است.
اين حديث بسيار مشهور و معروف است که بيان ميکند حضرت فاطمه (س) چه تناسبي با درخت طوبي دارد. فاطمة زهرا (س) در حديثي اينگونه معرفي شده است: «الصديقة الکبري، راحة روح المصطفي، حاملةُ البَلوي من غيرِ فزعٍ و لا شکوي و صاحبةُ شجرةِ طوبي» (ابن شهرآشوب، 1379ق، ج3، ص356)؛ صديقه کبري، آرامش روح پيامبر (ص) و حملکنندة بلاها بدون گله و شکايتي و جزع و فزع، و صاحب درخت طوبي است.
صديقه طاهره، حضرت فاطمه (س) در خطبه مفاخره خود با همسرش اميرالمؤمنين علي (ع) در عباراتي خود را اينگونه معرفي ميکند: «انا ثمرةُ فُؤادِهِ [فؤادِ النبي (ص)] و عُضوٌ مِن اَعضائِهِ و غُصنٌ مِن اَغصانِهِ... انا اِبنةُ سدرةِ المنتهي... انا الشجرةُ الّتي تخرُجُ آکلُها،اَعني الحسنَ (ع) و الحسينَ (ع)». (شاذان بن جبرئيل، 1363، ص80)؛ من ميوة قلب پيامبر (ص) و عضوي از اعضاي او و شاخهاي از شاخههاي آن هستم. من دختر سدرةالمنتهي هستم. من درختي هستم که ميوههايش خارج ميگردد؛ منظورم امام حسن (ع) و امام حسين (ع) است.
در مورد ازدواج حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) و حضرت فاطمه (س) «مَرَجَ البَحرَينِ يلتَقِيانِ» (رحمن:19) بايد گفت که چون فاطمه زهرا (س) صاحب عصمت بود، کُفو او نيز بايد صاحب عصمت باشد؛ و مرد غيرمعصوم را بر زن صاحبِ عصمت راهي نيست. در ازدواج آنها همانند ازدواج پيامبر (ص) و حضرت خديجه (س) آمده که درخت طوبي از جانب خداوند دستور يافته که دُرهاي خود را نثار بهشتيان کند.
در اينجا بود که پيک مخصوص، پيدايش حسن (ع) و حسين (ع) را در اثر اين ازدواج به پيامبر گرامي (ص) نويد ميدهد: «سَيُولدُ مَنها وَلَدان سيدا شبابِ اهلِ الجنَّةِ و بِهِما تَزَيَّنَ اهلُ الجنه» (بحراني، 1416ق، ج2، ص294 و 295)؛ از آن ازدواج، سرور جوانان اهل بهشت متولد خواهند شد که بهوسيلة آن دو مولود، اهل بهشت تزئين ميشوند.
صاحب المناقب در مورد درخت طوبي و ازدواج حضرت فاطمه ميآورد: «نَصَبَ الجليلُ لجبرئيل مِنبراً في ظِلِّ طُوبي مِن مُتونِ زبرجدِ/ شَهِدَ الملائکةُ الکِرامُ وَ رَبُّهُم وَ کَفَي بِهِم وَ بِرَبِّهم مِن شُهَِّدِ/ وَ تَنَاثَرَت طُوبي عليهم لؤلؤاً وَ زَمرُّداً مُتَتابِعَاً لَم يَعقِد/ وَ مَلاکُ فاطمةَ الذي ما مِثله في متهم شَرَفٍ و لا في منجِد.»1 (حميَري، 1420ق، ص88)
در بحث ازدواج حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) و حضرت فاطمه (س) علاوه بر درخت طوبي، درخت سدر نيز مأمور نثارکردن دُرها و ياقوتهاي خود به ميمنت اين ازدواج شد. «عن جابرِ بنِ عبد الله، قال لمّا زوَّجَ رسولالله (ص) فاطمةَ (س) مِن عليٍ (ع) أتاهُ ناسٌ مِن قُريش فَقَالُوا إنَّکَ زَوَّجتَ علياً بمهرٍ خسيسٍ فَقالَ ما أَنا زَوَّجتُ علياً، وَ لکنَّ اللهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ زَوَّجَهُ... ، أَوحي اللهُ إلي السِّدرةِ أن انثري ما عَليک، وَ نَثَرت الدُرَّ و الجواهرَ و المَرجانَ...» (طوسي، 1414ق، ص257، مجلس10)؛ از جابر بن عبدالله انصاري روايت شده است:
هنگامي که پيامبر حضرت فاطمه را به ازدواج اميرالمؤمنين (ع) درآورد، گروهي از قريش به نزد وي آمدند و گفتند: شما او را با مهر ناچيزي به ازدواج علي (ع) درآورديد. پيامبر فرمودند: من او را به ازدواج علي (ع) درنياوردم، بلکه خداوند آن ازدواج را منعقد کرد و... خداوند به سدرةالمنتهي دستور داد آنچه که دارد بر فاطمه (س) نثارکند، پس آن دُرّ و جواهر و مرجان خود را نثار نمود.
در تفسير عياشي، حديثي آمده است که مقام زهراي اطهر (س) را اينگونه بيان ميکند: «لقد نَحَلَ اللهُ طوبي في مهر فاطمةَ (س) و جَعَلَها في دار علي بن ابيطالب (ع)» (عياشي، 1380ق، ج2، ص212)؛ خداوند درخت طوبي را در مهر حضرت فاطمه (س) به او بخشيد و آن را در خانة علي قرار داد.عبدالوهاب شعراني در کتاب اليواقيت و الجواهر آورده است:
«اگر تو بگويي اصل شجره طوبي در کدام منزل از بهشت است، جواب اين است که محييالدين در فتوحات و شيخ ابن ابي منصور در رساله خود گفتهاند: اصل شجره طوبي در منزل علي بن ابيطالب است، به سبب اينکه شجره طوبي حجاب مظهر نور فاطمه زهرا (س) است، پس هيچيک از هشت درِ بهشت، و نه خانهاي و نه مکاني به آن درجه نيست، مگر اينکه در آن شاخهاي از شجره طوبي است که غالب مردم نميدانند اصل آن در کجاست... و تماميّت اين نعمت نيست، مگر به جهت اينکه سر هر نعمتي که در بهشت است و هر نصيبي که در آن به اوليا ميرسد مُتفرِّع از نور فاطمه (س) است. (شعراني، 1305ق، ج2، ص218)
بنابراين، مرتب او را ميبوسيد و ميگفت: «فَکُلمَّا اشتَقتُ الي الجَنَّةِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجَدتُ رائحةَ شجرة طوبي منها» (استرآبادي، 1409ق، ص240)؛ هر گاه که مشتاق بهشت ميشوم او را ميبوسم و بوي درخت طوبي را استشمام ميکنم.نيز جملة «فَانا اذا إشتَقتُ الي الجَنَّةِ اَدنَيتُها (فاطمه) فَشَممتُ ريحَ الجَنَّةِ» (مجلسي، 1404ق، ج8، ص151)؛ پس من هنگامي که مشتاق بهشت ميشوم به او نزديک ميشوم و بوي بهشت را استشمام مينمايم.
حال به وجود حرف «ط» در اين واژهها نگاهي بيندازيم: مصطفي، فاطمه، علي بن ابيطالب. ضمن اينکه در نام ديگر ائمّه حرف «ط» ديده نميشود. از موسي بن جعفر (ع) نقل شده که وي به نقل از پدرانش فرمود: از پيامبر در باره «طوبي» سؤال شد، فرمود: درختي است که اصل آن در خانة من و شاخههاي آن در خانههاي اهل بهشت است.
سپس بار ديگر از حضرتش سؤال کردند، فرمود: اصل آن در خانة علي است. علت را سؤال کردند. فرمود: خانه من و علي در بهشت، در يک مکان است. (طبرسي، [بيتا]، ص12، باب دوم) طوبي به وجود هر سه گره خورده است. بار ديگر به حرف «ط» در اين آيه دقت کنيم. «إنّا أعطيناکَ الکوثر» (کوثر:1). فاطمه کوثر است و نور خدا «يريدون لِيطفِئوا نورَ اللهِ بِافواهِهِم...» (صف:8) راز فاطمه (و السر المستودع فيها)، (مجلسي، 1404ق، ج99، ص116، باب زيارة المهدي عجلالله تعالي فرجهالشريف)، تا ظهور ناظر طوبي، يعني حضرت وليّ عصر (ارواحنا له الفداء) پابرجاست.
2. اسرار، کيفيت و نکات مربوط به ولادت
در مورد تاريخ تولد حضرت فاطمه (س) اندکي اختلاف وجود دارد، اما از نظر دوستداران و پيروان حقيقي آن حضرت، تمسک به نقل ائمّه اطهار (ع)، صحيحترين و قطعيترين تاريخ، پنج سال بعد از بعثت در بيستم جماديالآخر است. در مورد سالهاي ازدواج و شهادت ايشان چندان مورد اختلاف وجود ندارد؛ يعني ازدواج در سال اول يا دوم هجرت و شهادت در تاريخ يازدهم هجرت، اما در اينکه حضرت در اين وقايع چه سني داشتهاند، مورد اختلاف است و آن به تعيين زمان ولادت ايشان بستگي دارد.
آنچه که مسلَّم است، ولادت آن حضرت بنا بر روايات بعد از بعثت اتفاق افتاده است «أَنَّ فَاطِمَةَ (س) وُلِدَتْ بَعْدَ مَا أَظْهَرَ اللَّهُ نُبُوَّةَ أَبِيهَا (ص) بِخَمْسِ سِنِينَ وَ قُرَيْشٌ تَبْنِي الْبَيْتَ وَ رُوِيَ أَنَّهَا وُلِدَتْ فِي جُمَادَي الْآخِرَةِ يَوْمَ الْعِشْرِينَ مِنْهُ سَنَةَ خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ مِنْ مَوْلِدِ النَّبِيِّ (ص)» (مجلسي، 1404ق، ج16، ص78)؛ همانا فاطمه (س) بعد از اينکه خداوند نبوت پدرش را آشکار کرد، متولد شد. حضرت فاطمه در سال پنجم در حالي که قريش خانه کعبه را بنا ميکرد يا تعمير ميکرد، در روز 20 جمادي الآخر در سن 45 سالگي پيامبر (ص) متولد شد.
همچنين آمده است: «رُوِيَ أَنَّ فَاطِمَةَ (س) وُلِدَتْ بِمَکَّةَ بَعْدَ الْمَبْعَثِ بِخَمْسِ سِنِينَ وَ بَعْدَ الْأَسْرَي [الْإِسْرَاءِ] بِثَلَاثِ سِنِينَ فِي الْعِشْرِينَ مِنْ جُمَادَي الْآخِرَةِ» (ابن شهرآشوب، 1379ق، ج3، ص348)؛ روايت شده که حضرت فاطمه (س) در مکه، پنج سال بعد از بعثت ـ سه سال بعد از معراج ـ در روز بيستم جماديالآخر متولد شده است.به نظر قوي، اين بازسازي کعبه براي بار دوم بوده است.
تاريخ ولادت حضرت فاطمه (س) مسئلة بسيار مهمي است؛ چراکه ثبت دقيق اين وقايع، مستندات تاريخي را قويتر ميکند و مسئلة ازدواج و بخصوص شهادت آن حضرت را نيز دقيقتر وآشکارتر ميسازد، و شايد همين اختلاف در ولادت ايشان همانند مخفيبودن قبرش از اسرار الهي باشد. البته ما در اين نوشتار در پي اثبات زمان و سال تولد ايشان نميباشيم. دربارة حوادث و رويدادها و نکات زمان تولد ايشان ميتوان به نکات زير اشاره نمود:
1-2. تکلم حضرت فاطمه (س) با مادر خويش در زمان بارداري
هنگامي که حضرت خديجه، با پيامبر (ص) که فردي يتيم و فقير بود، ازدواج نمود، زنان مکه از او دوري ميگزيدند، به او وارد نميشدند و سلام نميکردند. از اينرو، حضرت خديجه احساس تنهايي مينمود. «فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ (س) صَارَتْ تُحَدِّثُهَا فِي بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ کَانَتْ خَدِيجَةُ تَکْتُمُ ذَلِکَ عَنْ رسولالله (ص) فَدَخَلَ يَوْماً وَ سَمِعَ خَدِيجَةَ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا يَا خَدِيجَةُ مَنْ يُحَدِّثُکِ قَالَتِ الْجَنِينُ الَّذِي فِي بَطْنِي يُحَدِّثُنِي وَ يُؤْنِسُنِي». (حلّي، 1408ق، ص22/ مجلسي، 1404ق، ج16، ص80)
زماني که به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه (س) در بطن حضرت خديجه با او حرف ميزدند و او را به صبر و شکيبايي دعوت مينمودند. حضرت خديجه حرف زدن فاطمه (س) با خود را از پيامبر (ص) مخفي ميکرد تا اينکه روزي رسول خدا شنيد که حضرت با فاطمه (س) صحبت ميکنند. فرمودند: با چه کسي سخن ميگويي؟ عرض کرد: جنيني که در شکم من است، پيوسته با من حرف ميزند و موجب آرامش من ميشود. حضرت فاطمه (س) علاوه بر لقب «امّ ابيها»، مادر خود را نيز در حالت جنيني، به صبر و شکيبايي دعوت مينمود.
2-2. بشارت به دختر بودن جنين و ادامه نسل با برکت پيامبر (ص)
توسط آن جنين
پيامبر (ص) به حضرت خديجه فرمود: «هَذَا جَبْرَئِيلُ يُبَشِّرُنِي أَنَّهَا أُنْثَي وَ أَنَّهَا النَّسَمَةُ الطَّاهِرَةُ الْمَيْمُونَةُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَي سَيَجْعَلُ نَسْلِي مِنْهَا وَ سَيَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً فِي الْأُمَّةِ يَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِي أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِهِ» (مجلسي، 1404، ج16، ص80)؛ جبرئيل به من خبر داد که آن جنين دختر است و نسلي پاک و مطهر دارد و خداوند متعال نسل مرا از ذريّه او قرار خواهد داد و از نسل او اماماني خواهند آمد که پس از من و بعد از اتمام وحي، خليفههاي الهي بر روي زمين خواهند بود.
نکته مهم اين قسمت آن است که معمولاً نسل هر فردي از طريق فرزند ذکور وي ادامه مييابد و اصطلاحاً به کسي که فرزند پسر ندارد «ابتر» ميگويند، ولي از رازهاي ديگر وجود مقدسه زهرا (س) اين است که در آن جامعة جاهلي و ديدگاهي که نسبت به دختر داشتند، نسل برترين انسان جهان هستي از طريق او ادامه مييابد و خليفههاي الهي از دامن او رشد يافته و زمينهساز سعادت انساني ميگردند.
3-2. حضور چهار زن برتر جهان هنگام تولد
هنگامي که زمان فارغ شدن و وضع حمل زني ميرسد، معمولاً زنها براي کمک به او ميشتابند؛ ولي هنگامي که حضرت خديجه (س) به زنان قريش و بنيهاشم پيغام کمک فرستاد، آنها با کينهاي که از ازدواج خديجه با پيامبر (ص) به دل داشتند، از کمک به او سر باز زدند و به ياري او نيامدند. در اين هنگام، خدايي که تمام مقدمات و برنامهريزي خود را براي تولد اين بانو، آماده و مهيّا ساخته بود، رسولان خود را براي ياري فرستاد:
«دَخَلَ عَلَيْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ طِوَالٍ کَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِيهاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ لَهَا إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِي يَا خَدِيجَةُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّکِ إِلَيْکِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُکِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِيَ رَفِيقَتُکِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ صَفْرَاءُ [صَفُورَاءُ] بِنْتُ شُعَيْبٍ» (شيخ صدوق، 1404ق، ص475/ طبري، 1383ق، ص8/ راوندي، 1409ق، ج2، ص524/ مجلسي، 1404ق، ج16، ص80)؛ چهار زن بلند قامت و نوراني بر او وارد شدند که بيشتر، زنان بنيهاشم بودند. حضرت خديجه چون آنها را ديد ترسيد.
يکي از آنان گفت: اي خديجه! ناراحت مباش؛ چراکه ما را پروردگارت به سوي تو فرستاده است. ما خواهران تو هستيم؛ من ساره هستم و ايشان آسيه دختر مزاحم، رفيق تو در بهشت، اين مريم دختر عمران و ايشان صفورا دختر شعيب است.چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خديجه (س) از براي چه امري مأمور شده بودند و کمر به خدمت چه وجودي بسته بودند؟
4-2. نورانيشدن خانههاي مکه و سرتاسر غرب و شرق زمين
«فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَي الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّي دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَکَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِکَ النُّورُ» (مجلسي، 1404ق، ج16، ص80)؛ پس هنگامي که حضرت فاطمه (س) پا به عرصه زمين نهاد، نوري عظيم از ايشان بلند شد، تا اينکه به تمام خانههاي مکه اين نور داخل شد و در شرق و غرب زمين جايي از اين نور خالي نماند. اين همان «مثلُ نورِهِ کَمِشکاة» (نور:35) و «نور الله» (توبه:32) است.شکوفه ها، شگفت زده از طراوات نوزادي شدند که عطر خدا را به همراه داشت و ستارگان، خيره در سيماي طفلي شدند که نور آفريدگار در آن باز تابيده بود و خديجه شادمان از ولادت دختري که بوي عصمت مي¬داد و طعم بهشت داشت.
5-2. خوراندن آب کوثر به حضرت فاطمه (س)، شستوشو با آن و لباسهاي بهشتي
پس از آنکه حضرت متولد شد، زني که در مقابل حضرت خديجه بود، آن نوزاد را گرفت، اندکي از آب کوثر که قبلاً توسط حورالعين آماده گشته بود به او خورانيد و در آب کوثر او را شستوشو داد و با دو پارچه سفيدرنگ که از شير سفيدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند، يکي را بر بدن نوزاد و ديگري را بر سر او بست. (همان)اين نوزاد همان کوثر، حقيقت خير فراوان است که خداوند وعدهاش را به پيامبر (ص) داده بود که: ما به تو کوثر عطا ميکنيم.
6-2. شهادت بر توحيد، نبوت و امامت، اولين و آخرين رسالت حضرت فاطمه (س)
نوزاد در بدو تولد خود لب به سخن گشود: «فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ (س) بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِي رسولالله (ص) سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنَّ وُلْدِي سَيِّدُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَيْهِنَّ وَ سَمَّتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا» (همان)؛ خدايي جز الله نيست، پدرم رسول خداست و سرور تمام انبيا. همسرم علي مرتضي (ع)، سرور تمام اوصيا و فرزندانم حسن و حسين (ع) سرور تمام بنيآدم. سپس نام تکتک فرزندان [معصومش] را برد و بر آنها سلام کرد.
اينکه ديگران چه ميانديشيدند مهم نيست؛ ما را همين حديث بس است براي صراط مستقيم. آنهايي که اين حديث را باور ندارند، به سراغ آيات قرآن بروند؛ آن هنگام که حضرت مريم (س) فرزند خود را به روي دست به ميان آماج تير تهمتها و ناسزاها آورد، حضرت عيسي لب به سخن گشود و فرمود: «اِنّي عَبدُالله آتانِي الکتابَ و جَعَلَني نَبيا» (مريم:30)؛ من بنده خدايم، به من کتاب داده است و مرا پيامبر قرار داده است. حال چگونه اين نوزاد سخن نگويد که خود دختر اشرف انبيا و همسر و مادر يازده انسان برتر از عيسي (ع) است؟
7-2. بشارت اهل بهشت براي تولد حضرت فاطمه (س)
در بخشي از حديث آمده است که حضرت فاطمه به حورالعين بهشتي لبخند زد: «ضَحِکْنَ إِلَيْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِينُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ الْجَنَّةِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ (س)» (مجلسي، 1404ق، ج16، ص81)؛ حورالعين و اهل بهشت يکديگر را براي تولد حضرت فاطمه (س) بشارت گفتند. اينچنين است که خداوند و بهشت به وجود او افتخار ميکند. «و َإفتَخَرَ جبرئيلُ بِکَونِهِ مِنهُم» (همان، ج43، ص107)؛ جبرئيل از اينکه از آنها (خاندان پيامبر) باشد، افتخار ميکند.
8-2. رشد معجزهسان حضرت فاطمه (س)
«کَانَتْ (س) تَنْمِي فِي کُلِّ يَوْمٍ کَمَا يَنْمِي الصَّبِيُّ فِي شَهْرٍ وَ فِي شَهْرٍ کَمَا يَنْمِي الصَّبِيُّ فِي سَنَةٍ» (همان، ج16، ص81)؛ حضرت فاطمه (س) در هر روز بهاندازهاي رشد ميکردند که بچههاي ديگر در ماه به آن اندازه رشد ميکنند و هر ماه تا به حدي که بچههاي ديگر در يک سال.
9-2. اذان و اقامه گفتن پيامبر (ص) در گوش فاطمه (س)
از حضرت علي (ع) روايت شده: هنگامي که فاطمه (س) متولد شد، پيامبر وارد شد و در گوش راست حضرت فاطمه (س) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت، و پيامبر (ص) با هر کس مانند اين انجام داد از شيطان در امان ماند. (همان، ج43، ص255)و اين تازه آغازي بود براي رازهاي پيچيده حضرت فاطمه (س) و ما فقط ميتوانيم بگوييم: «الّلهمَّ صَلِّ علي فاطمةَ و أبيها و اُمِّها و بَعلِها وَ بَنيها و السِّرالمُستَودِعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ.» و از او بخواهيم: يا فاطمةُ إشفَعي لَنا في الجَنَّةِ.لا تَقس َ فَضلَهُم لِلأنبياء أجَل فَإنَّ سَلما نَهُم بعدَ تصغيرِ سليمانُ (مستنبط، 1387ق، ج1، ص82): فضل و برتري آنها را با انبيا قياس نکن؛ همانا سلمانِ آنها را اگر (با لفظ) کوچک کني، سليمان ميشود.
نتيجه
حضرت زهرا (س) انسان کاملي است که پدر، مادر و همسرش انسانهاي کامل و برگزيده الهي بودند. سرّ الهي در او به وديعه نهاده شد و تشکيل نطفه وجود و دوران جنيني ويژه داشت و براي ميلادش زنان خاص حضور داشتند و نسل رسول خدا (ص) از آن حضرت است. ثمره درخت طوبي در شکلگيري وجود مبارکش نقش داشت و بنابراين، او خود برگزيدة حقتعالي بود. اگر خداوند درباره حضرت مريم (س) ميفرمايد: «اِنّ اللهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ»، درباره حضرت زهرا (س) نيز چنين است.
منابع
• قرآن کريم.
1. آملي، سيدحيدر؛ تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم؛ تحقيق سيدمحسن موسوي تبريزي؛ چ3، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، 1422ق.
2. ابن شهرآشوب؛ المناقب؛ قم: مؤسسة العلامة للنشر، 1379ق.
3. اربلي، علي بن عيسي؛ کشف الغمة في معرفة الأئمه (ع)؛ تبريز: مکتبة بنيهاشمي، 1381ق.
4. استرآبادي، سيدشرفالدين؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة؛ قم: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1409ق.
5. بحراني، سيدهاشم؛ البرهان في تفسير القرآن؛ تهران: بنياد بعثت، 1416ق.
6. جزائري، سيد نعمتالله؛ قصص الأنبياء و المرسلين؛ قم: مکتبة آيتالله العظمي المرعشي النجفي، 1404ق.
7. حر عاملي؛ وسائل الشيعه؛ قم: مؤسسة آلالبيت لإحياء التراث، 1409ق.
8. حقي بروسوي، اسماعيل؛ تفسير روح البيان؛ بيروت: دارالفکر، [بيتا].
9. حلّي، علي بن يوسف بن مطهر؛ العدد القوية لدفع المخاوف اليوميه؛ قم: مکتبة آيتاللّه العظمي المرعشي النجفي، 1408ق.
10. حميري، اسماعيل بن محمد؛ ديوان السيد الحميري؛ بيروت: مؤسسه اعلمي، 1420ق.
11. خليل، جُر؛ لاروس؛ چ8، تهران: اميرکبير، 1376ش.
12. راوندي، قطبالدين؛ الخرائج و الجرائح؛ قم: مؤسسة الامام المهدي (عجلالله تعالي فرجهالشريف)، 1409ق.
13. شاذان بن جبرئيل؛ الفضائل؛ چ2، قم: دارالرضي للنشر، 1363ش.
14. شريف کاشاني، حبيبالله؛ تفسير ستّ سُور؛ تهران: شمسالضحي، 1383ش.
15. شعراني، عبدالوهاب؛ اليواقيت و الجواهر؛ مصر: [بينا]، 1305ق.
16. شيخ صدوق، محمد بن علي بن حسين بن بابويه؛ أمالي؛ چ4، بيروت: المکتبة الإسلامية، 1404ق.
17. ــــــــــــــ ؛ عيون أخبار الرضا (ع)؛ [بيجا]، دار العالم للنشر (جهان)، 1378ق.
18. ــــــــــــــ ؛ کمالالدين و تمامالنعمة؛ چ2، قم: دارالکتب الاسلامية، 1395ق.
19. ــــــــــــــ ؛ معاني الأخبار؛ قم: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1403ق.
20. ــــــــــــــ ؛ من لايحضر الفقيه؛ چ3، قم: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1413ق.
21. شيخ مفيد، العکبري البغدادي، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان؛ الإختصاص؛ قم: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، 1413ق.
22. طبرسي، أحمد بن علي بن ابيطالب؛ الاحتجاج؛ مشهد: المرتضي، 1403ق.
23. طبرسي، فضل بن حسن (امين الاسلام)؛ مجمع البيان في تفسير القرآن؛ تهران: ناصرخسرو، 1372ش.
24. ــــــــــــــ ؛ إعلام الوري بأعلام الهدي؛ چ3، قم: داراالکتب الاسلاميه، [بيتا].
25. طبري، عمادالدين؛ بشارة المصطفي لشيعة المرتضي؛ چ2، نجف: المکتبة الحيدرية، 1383.
26. طبري، محمد بن جرير؛ دلائل الامامة؛ [بيجا]، دار الذخائر للمطبوعات، 1383ق.
27. طوسي، ابوجعفر؛ أمالي؛ قم: دار الثقافة، 1414ق.
28. عاملي کفعمي، إبراهيم بن علي؛، مصباح الکفعمي؛ چ2، قم: دارالرضي (الزاهدي)، 1405ق.
29. عياشي، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسير؛ تحقيق سيدهاشم رسولي محلاتي؛ تهران: چاپخانه علميه، 1380ق.
30. فرات کوفي، فرات بن ابراهيم؛ تفسير فرات الکوفي؛ تهران: مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي، 1410ق.
31. قمي، ابن شاذان، مئه منقبه؛ قم: مدرسة الإمام المهدي (عجلالله تعالي فرجهالشريف)، 1407ق.
32. قمي، علي بن ابراهيم؛ تفسير قمي؛ چ4، قم: دارالکتاب، 1367ش.
33. کليني، ابو جعفر؛ الکافي؛ ط. الرابعه، طهران: دارالکتب الإسلامية، 1365ش.
34. مجلسي، محمدباقر؛ بحار الانوار؛ چ4، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1404ق.
35. محدث نوري؛ مستدرک الوسائل؛ قم: مؤسسة آلالبيت لإحياء التراث، 1408ق.
36. محمدبن حبان بن احمد ابوحاتم؛ صحيح ابن حبان؛ ط. الثانيه، بيروت: مؤسسة الرساله، 1414ق.
37. مستنبط، سيداحمد؛ القطره؛ ترجمه محمد ظريف؛ چ9، قم: الماس، 1387.
38. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في الکلمات القرآن الکريم؛ تهران: نشريه ترجمه، 1360ش.
39. موسوي سبزواري، سيدعبدالاعلي؛ مواهب الرحمان في تفسير القرآن؛ ط. الثانيه، بيروت: مؤسسه اهلبيت (ع)، 1409ق.
40. نمازي، شيخعلي؛ مستدرک سفينة البحار؛ تحقيق شيخ حسن نمازي؛ قم: جامعه مدرسين، 1419ق.
دکتر نهله غروي ناييني/ دانشيار دانشگاه تربيت مدرس
ابوالفضل چتري بيدگلي/ کارشناس ارشد دانشگاه تربيت مدرّس
منبع:فصلنامه علمي – ترويجي بانوان شيعه،شماره24
انتهاي متن/